سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اجتماعی

چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد
دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد

هنوز کوچه به کوچه ،حکایت از مردیست
که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد...

چه رفته است به دیوار و در که تا امروز
به نام تو در و دیوار خانه می لرزد

چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟
چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟

هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار
به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد

دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست
که در جواب، زمین و زمانه می لرزد

ز من شکیب مجو ، کوه صبر اگر باشم
همین که نام تو آرند شانه می لرزد

ارسال شده در توسط طوبی سادات