پيام
+
*گفته ميشودشبي مار بزرگي وارد دكان نجاري ميشود براي پيدا كردن غذا. و عادت نجار اين بود كه موقع رفتن بعضي از وسايل كارش را روي ميز بگذارد ان شب هم اره كارش روي ميز بود همينطور كه مار گشتي ميزد بدنش به اره گير مكند وكمي زخم ميشود مار خيلي ناراحت ميشود وبراي دفاع از خود اره را گاز ميگيرد كه سبب خون ريزي دور دهانش ميشود او نميفهمد كه چه اتفاقي افتاده و از اينكه اره دارد به او حمله ميكند ومرگش حتميست *

زينب سادات ^_^
93/3/8
طوبي سادات
*تصميم ميگيرد براي آخرين بار از خود دفاع كرده وهر چه شديدتر حمله كند و دور اره بدنش را پيجاند وهي فشار داد نجار صبح كه آمد روي ميز بجاي اره لاشهء ماري بزرگ وزخم آلود ديد كه فقط وفقط بخاطر بيفكري وخشم زياد مرده است.
احيانا درلحظه خشم مي خواهيم ديگران را برنجانيم بعد متوجه ميشويم جز خودمان كس ديگري را نرنجانده ايم وموقعي اين را درك ميکنيم كه خيلي دير شده...*
★ نيوشا ★
اوه:-o
طوبي سادات
:)
.:راشد خدايي:.
حالا ما مار هستيم يا چکش يا اره؟
طوبي سادات
گاهي شبيه مار داستان عمل ميکنيم
احمد رضا حسنخاني
درس آموز بود
نداي دريا
بسيار عالي
نداي دريا
کس به زير ُدمّ خر خاري نهد .. خر نداند دفع آن بر مي جهد
بر جهد وآن خار محکمتر زند .. عاقلي بايد که خاري بر کند
خر ز بهر دفع خار از سوز و درد .. جفته مي انداخت هر جا زخم کرد
همسرانه نويسي من برا
عالي بود
شهريار کوچه ها
بسيار زيبا
محمدمنطقي
چقدر غمناک ........ بله درس ميگيريم که کظم غيظ کنيم بله ؟؟؟
طوبي سادات
ممنون از حضورتون دوستان @};-